کد خبر: ۱۳۳۲۳
۱۲ آبان ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۰
محسن قصابیان جاده های ناهموار را صبورانه برگزید

محسن قصابیان جاده های ناهموار را صبورانه برگزید

محسن قصابیان فیلم سینمایی «نیوکاسل» را کارگردانی کرد؛ فیلمی اجتماعی با رگه‌هایی از طنز و نگاهی انسانی به جنگ و روابط خانوادگی. این تجربه نشان داد که او تنها بدنبال دیده شدن نیست، بلکه دغدغه روایت دارد.

احمد مطبوعی| در شهری که صدای اذان با بوی زعفران و غبار خاطره درهم می‌آمیزد، پسربچه‌ای از قوچان به مشهد آمد تا زندگی اش را از نو بسازد. هنوز تا شهرت سال‌ها فاصله بود، اما او چیزی در دل داشت که هیچ گاه از یادش نمی‌رفت؛ «اشتیاق به صحنه». محسن قصابیان، نوجوانی بود که در دهه‌ای بی کتاب و بی آموزشگاه، از میز‌های پینگ پنگ دبیرستان فردوسی مشهد، صحنه می‌ساخت و تئاتر را برپا می‌کرد.

در آن روزگار، نه نور صحنه بود و نه تماشاگر حرفه‌ای؛ اما او یاد گرفت با تخیل، جهان خودش را خلق کند. سال‌ها بعد، همان پسر آرام به چهره‌ای بدل شد که در فیلم «منصور» و سریال «داریوش»، از جنس سکوت بازی کرد؛ بازیگری که فریاد نمی‌زند، اما تماشاگر را تکان می‌دهد.

قصابیان از هنر مشهد برخاست؛ با رفاقت‌هایی کوتاه و تلخ وشیرین، همچون دوستی با ابراهیم اصغرزاده، و به جای راه‌های هموار، جاده‌های ناهموار و صبورانه را برگزید. مسیری که از تئاتر‌های دانش آموزی آغاز شد، از قاب تلویزیون گذشت و به پختگی در سینما رسید.

اکنون، پس از وقفه‌ای کوتاه، با سریال تازه اش «الگوریتم»، بار دیگر نگاه مخاطبان را به سوی خود برگردانده است.

 

وقتی تئاتر روی میز پینگ پنگ متولد شد

قصابیان از همان سال‌های نوجوانی در مشهد آموخت که صحنه را نباید پیدا کرد، بلکه باید آن را ساخت. در روزگاری که هیچ منبعی از تئاتر در کتاب فروشی‌ها یافت نمی‌شد، او با چند دوست مشتاق، نمایش‌هایی دانش آموزی روی صحنه می‌برد. سالن دبیرستان فردوسی برایش حکم تماشاخانه‌ای کوچک داشت؛ جایی که میز‌های پینگ پنگ را کنار هم می‌چسباندند و با چراغ‌های کم نور سالن، دکور می‌ساختند.

در همان دوران، قصابیان با استعداد‌های هم نسل خود آشنا شد و از دل همان تجربه‌های ابتدایی، نظم و تمرکز را آموخت. همان کمبود امکانات بود که باعث شد قصابیان «تمرکز» را بفهمد؛ اینکه بازیگر باید از هیچ، همه چیز بسازد. همین فلسفه، بعد‌ها جوهره بازیگری اش شد؛ سکوتی که درونش هزار حس پنهان است.

 

محسن قصابیان جاده های ناهموار را صبورانه برگزید

 

سفری بی هیاهو، اما پُرثمر

با پایان دبیرستان، قصابیان برای ادامه تحصیل به تهران رفت. او در دانشگاه بازیگری خواند، اما مسیرش را با شتاب طی نکرد. در حالی که بسیاری از هم دوره‌ای هایش به دنبال دیده شدن سریع بودند، او ترجیح داد در رادیو، تئاتر و تلویزیون تجربه کسب کند. سال‌های طولانی در پشت صحنه و جلوی میکروفن سپری کرد تا به شناختی عمیق از حرفه اش برسد.

نقطه عطف تازه در کارنامه قصابیان، با فیلم «منصور» رقم خورد

حضورش در سینما از اوایل دهه ۷۰ آغاز شد؛ با فیلم هایی، چون «تونل» که هرچند چندان درخشان نبودند، اما نخستین پله‌های حرفه‌ای شدنش را ساختند. همان دوره، قصابیان تجربه‌هایی در نوشتن، تدریس، داوری و طراحی صحنه هم اندوخت، تجربه‌هایی که بعد‌ها باعث شدند او به هنرمندی چندبُعدی تبدیل شود، نه صرفا یک بازیگر چهره در مقابل دوربین.

 

پشت دوربین با «نیوکاسل»

قصابیان از آن دست هنرمندانی است که دل را به تجربه می‌سپارند. در میانه مسیر، پشت دوربین رفت و فیلم سینمایی «نیوکاسل» را کارگردانی کرد؛ فیلمی اجتماعی با رگه‌هایی از طنز و نگاهی انسانی به جنگ و روابط خانوادگی. این تجربه نشان داد که او تنها به دنبال دیده شدن نیست، بلکه دغدغه روایت دارد. کارگردانی به او آموخت چطور با دوربین فکر کند و بازی را نه فقط از درون، بلکه از بیرون نیز ببیند.

 

محسن قصابیان جاده های ناهموار را صبورانه برگزید

 

«منصور»؛ سکوتی که فریاد شد

اما نقطه عطف تازه در کارنامه او با «منصور» رقم خورد؛ فیلمی که در آن نقش تیمسار منصور ستاری، فرمانده نیروی هوایی ارتش را بازی کرد. قصابیان در این اثر به جای تکیه بر اغراق و فریاد، به سکوت و وقار پناه برد و شخصیتی خلق کرد که اقتدارش در آرامش نهفته بود. بازی او در «منصور» به درستی یادآور آن جمله معروف است: «قوی‌ترین صدا، سکوت است.»

 

بازگشت با نقش‌های متفاوت

پس از چند سال فاصله از سینما، قصابیان با نقش‌های متفاوت به قاب بازیگری بازگشت. در سریال «داریوش» توانست چهره‌ای چندلایه و ضد انسانی ارائه دهد و نشان دهد که هنوز می‌تواند از قالب‌های قبلی فراتر برود. اما درخشش اصلی، با «الگوریتم» رقم خورد؛ سریالی که حضور او در آن، تماشاگران را بار دیگر به یاد قدرت بازیگری اش انداخت. او در این مجموعه، با حداقل حرکت و حداکثر احساس، حضوری ماندگار ساخت و نگاه نسل تازه‌ای از مخاطبان را به خود جلب کرد.

در روزگاری که بسیاری از بازیگران غرق در کار بودند، قصابیان مسیر متفاوتی پیش گرفت. او فیلم نامه‌های زیادی را رد کرد، صرفا، چون احساس کرد حرف تازه‌ای برای گفتن ندارند. وسواس و دقتش در انتخاب باعث شده کارنامه اش کم حجم، اما یکدست و قابل اعتماد باشد. برای او، هر نقش باید تجربه‌ای تازه و صادقانه باشد، نه تکرار موفقیت‌های گذشته.

 

* این گزارش دوشنبه ۱۲ آبان‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۴۶۱۷ روزنامه شهرآرا صفحه هنر چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44